۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

تاریخ

می تونم بگم از نوجوانی به تاریخ علاقه داشتم.البته همینجا خاطر نشان بشم که تاریخ تا قبل از قاجاریه رو دوست داشتم, از بعد از قاجاریه تا انقلاب اسلامی خوندنش برام عذاب آور بود. الان که دارم دقیق تر فکر می کنم تنها کاری که در راستای این علاقه ام کردم این بود که یک بار کتاب خواجه تاجدار رو از کتابخونه قرض گرفتم که اون هم القصه جلد دومش بود که از اول سلسله قاجاریه داشت تا آخر انقلاب اسلامی. اولش تلاش کردم بخونمش , اما از 10 صفحه بیشتر نتونستم. هیچوقت ضرورت دانستن تاریخ رو لا اقل تاریخ ایران رو حس نکرده بودم تا اینکه دیروز یکی از دوستان پرتغالی از تخت جمشید ازم پرسید.
وقتی تنها چیزی که تونستم بهش بگم این بود که این یه محلی هست نزدیک شیراز و از دوره هخامنشیان مونده واقعا حس بدی بهم دست داد. یعنی واقعا این تنها چیزیه که من راجع به تخت جمشید می دونم؟!! بعدش یه کم دقیق تر شدم روی دانسته های تاریخیم مثلا من به عنوان یک ایرانی چه چیزی راجع به ارگ بم (خدابیامرز) می دونم یا معبد آنا هیتا یا حتی بقعه شیخ صفی...
واقعا تاسف باره , جالب اینجاست که هر کدوم رو بارها رفتم و دیدم...
تنها امیدواری که می تونم به خودم بدم اینه که از آخر ژانویه تصمیم دارم به طور جدی تاریخ ایران و جهان بخونم .
پی نوشت1: بهتره که راجع به تاریخ جهان اصلا خودم رو امتحان هم نکنم!!
پی نوشت 2: البته می دونم کریستف کلمب آمریکارو کشف کرد!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر