۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

باورم نمی شه!

این من بودم که دو لپی و یه نفسه 10 تا گزرو در عرض 5 دقیقه تناول فرمودم و اکنون همچنان در بهت و حیرتی بس عظیم فرو رفته ام که واقعا این من بودم که دو لپی و یه نفسه 10 تا گز رو در عرض 5 دقیقه تناول فرمودم؟!!...

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

Paradise

12 اکتبر ...

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!!

همه سطل آشغال های توی آفیس*, پر از کاغذهای چک نویس هست به جز یکی که توش فقط پوست آب نبات و شکلات و تفاله چای کیسه ای هست!!!





* هر دانشجو کنار میزش یک سطل آشغال داره.

بحران

با اینکه تمام مناظر و آدم هایی که دورو برم هست و نیست به خاطر کیفیتی که دارن اصولا باید خیلی برام الهام بخش برای نوشتن باشن, ولی مدتیه هر وقت می خوام چیزی بنویسم اصلا نمی تونم شروعش کنم.
همین الانم که دارم این پست رو می نویسم حس می کنم جون کندن (!) برام آسونتر از نوشتن این پست باشه!
خلاصه که دچار بحران در نویسندگی!! شدم.
دنیا داره یک نویسنده بسیار بسیار!! خلاق رو از دست می ده!!
من که خودم نگران خودم نیستم. بیشتر نگران بقیه هستم که شانس خواندن مطالب بسی آموزنده و با کیفیت بالا!! رو ممکنه از دست بدن!
به هر حال اطلاع رسانی بود دیگه...  ;-)

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

حس لطیف!

پاییز و بارون و هوای لطیف و آسمون گاهی ابری وبارونی و گاهی آفتابی و دریای خیلی آبی و بوی خاک نم خورده  وقدم زدن زیر بارون, روی پیاده روهای خیس و زمزمه اشعار مولوی زیر لب و  بی تربیتی سگ آبکی!!
خلاصه که شاعر باید بگه:
کنار آب و پای بیدو طبع شعرو یاری خوش و بی تربیتی سگ و اینا...

۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه

سر به هوا

باید این خصلت سر بزیری رو اینجا ترک کنم. سر به هوایی بهتره. آخه زمین پر از بی تربیتی سگه!! آسمون اما خیلی آبیه...خیلی...