۱۳۹۳ آذر ۱۵, شنبه

هذیان پنداریهای نیمه شب



دقیقا ساعت یک ربع به دو نیمه شب از خواب بیدار شدم و تلاش مذبوحانه ام برای اینکه دوباره به خواب برم بی نتیجه موند! چیزی که شدیدا ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود و باعث می شد توی این نیمه شب زمستونی دست از خواب شیرین بکشم و وب گردیو به رختخواب گرم و نرم ترجیح بدم چیزی نبود جز "ایگلو"!
بله همه چی با ایگلو شروع شد! ایگلو همون خونه زمستونی هست که اسکیموهای قطب شمال برای در امون موندن از سرما و برف و بوران زمستونی برای خودشون می سازن. معمای ذهنی من بر می گشت به اینکه اسکیموها ایگلو رو چطوری گرم می کنن که یخ ها آب نشه و سقف خونه به کفِش نرسه!
خلاصه با ایگلو شروع شد و رسید به فرهنگ و نوع زندگی اسکیموها و آداب و رفتار حاکم بر اونها  و نوع پوشش و نوع خوراکشون و اعتقاد و مذهبشون که همه اینها خیلی منو تحت تاثیر قرار داد.
چیزی که در آخر دستگیرم شد این بود که با اینکه اسکیموها انسان های سخت کوشی هستند که در شرایط سرمای طاقت فرسای قطب شمال که گاهی به  60 درجه زیر صفر می رسه دووم میارن و  به ظاهر هم انسان های خشک وسردی به نظر می رسن به طوری که حتی بوسیدن و اظهار محبت ظاهری رو یه جورایی بد می دونن!  اما بر خلاف ظاهر سخت و خشنشون روح لطیفی دارند و آدم های مهربونی هستند.
قوانین زندگی گروهی که البته لازمه دووم آوردن توی اون شرایط سخت هست رو خیلی بهتر از ما که ادعای فرهنگمون می شه بلدن و اجرا می کنن.
قوانین مجازاتشون هم خیلی ملایمتر و انسانیتر از اونچیزی هست که ما در دنیای متمدن داریم. دزدی و خیانت در بینشون خیلی کم هست انگار یه جورایی آدم ها بیشتر سرگرم مبارزه برای حیات هستن و فرصتی برای سودجویی براشون باقی نمی مونه ! شاید هم واقعا آدم های پاکی هستند , مثل برف, سفید و بی غل و غش, صافِ صاف مثل آینه! همون آدم هایی که توی دنیای متمدن امروزی خیلی نایاب شدن.
خلاصه که اگر دوست می خواهی به قطب شمال سفر کن!

پی نوشت: ایگلو با گرمای بدن اسکیموها گرم میشه ( البته اگر بشه اسم دمای منفی 6 درجه تا 16 درجه بالای صفر رو گرم گذاشت) هر چی که هست گرمتر از دمای بیرون هست. بلوک های یخی مثل عایق حرارتی عمل می کنن و باعث گرم شدن طبیعی داخل ایگلو می شن.