۱۳۹۳ اسفند ۲۳, شنبه

غروب بی تو...




لیوان خالی از چای هم نبودنت را فریاد می زند...

۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

قصه من و نون باگت!

توی این حدودا یک سال و نیمی که تو این گوشه از دنیا افتادم, قوت غالب روزانه ام از این نون های تست بوده که به دلیل نبود تستر به صورت خمیری مصرف می شده! بعد از مدت ها دو سه ماه پیش که برای خرید به سوپرمارکت رفته بودم ناغافلی چشمم افتاد به نون باگت. این رو هم بگم که نون باگت تو اکثر سوپرمارکت ها پیدا نمی شه! نون غالب همون نون های تست هست. خلاصه که مثل آدم های قحطی زده که مدت هاست چیزی نخوردن به سرعت نون باگت رو به سبد خریدم اضافه کردم که مبادا اون یه دونه نون باقیمانده توسط شخص دیگری به یغما بره!
در کنارش یه ورقه سالمون دودی هم خریدم با گوجه گیلاسی و خیار شور که عیشم کامل بشه.
خلاصه که تا اومدم خونه دست به کار شدم و نونم رو به 4 تیکه مساوی تقسیم کردم و مثل یه شی گرانبها سه تیکشو توی کیسه فریزر پیچیدم و توی یخچال گذاشتم که در روزهای آتی به مصرف برسونم! اون یه تیکه هم که با سالمون دودی و خیار شوروگوجه گیلاسی روانه شکمم کردم!
هر روز که چشمم به نون میافتاد می گفتم این نون برای روز مباداست! نگهش می دارم هر وقت به شدت از نون تست خمیری! خسته شدم نون باگت می خورم! در همین خیالات بودم که بعد از حدودا سه چهار روز که رفتم سراغ نون ها دیدم هر سه تیکه مثل چوب خشک شده ومنو تو عزای خودش نشونده!
یه یکی دو دقیقه ای در عزای نون های از دست رفته تاسف و تاثر خوردم وخودمو سرزنش کردم به خاطر تعلل در خوردن به موقعشون , ولی هر چی این پا اون پا کردم دلم نیومد نون های عزیزم رو روانه سطل آشغال کنم!
خلاصه که  امروز بعد از سه ماه که ازون واقعه می گذره بالاخره میگو خریدم و نون ها رو با ته استکان پودر کردم و با ادویه جات قاطی کردم وبه همراه تخم مرغ زده شده و بقیه مخلفات  یه میگوی سوخاری حسابی درست کردم.
الان هم کلی خوشحالم که نون های عزیزم خشک شدن! وگرنه خبری از میگوی سوخاری نبود!