۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

دلتنگی‌

گاهی‌ در این وانفسای دنیا نام, که دیگران بزرگش خوانند چنان احساس دلتنگی، خستگی و غربت گریبان گیرم میشود که قابل توصیف نیست...

دوباره غربت وآن ماجرای دلتنگي
ومن که گم شده ام لابلای دلتنگي

هزاروسیصدوچندسال...بایدمن
تورابه شانه برم پابه پای دلتنگي

ازاین هوای مه آلودشهردلگیرم
وجارمی زنمت باصدای دلتنگي

تمام هستی خود را زدست خواهم داد
به داد من نرسد گر خدای دلتنگي

اگرچه دفترشعرم همیشه دلتنگ است
به عالمی ندهم این صفای دلتنگي
 
دانیال رحمانیان