۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

نوستالژی

گاهی اوقات آدم به یک سری از وسیله هایی که داره یه جورایی دل می بنده یا اگر بخوام خودمونی تر بگم اون وسیله ها اهلیش می کنن, حالا این دلبستگی می تونه دلایل مختلفی داشته باشه, مثلا ممکنه اون وسیله توسط کسی که خیلی دوستش دارین بهتون هدیه داده شده باشه, یا ممکنه نگاه کردن به اون وسیله خاطره هایی رو که دوست دارین  یاد آوری کنن, یا حتی ممکنه فضایی رو که دوست دارین اون وسیله ها تو ذهنتون  باز سازی کنن ... یکی از همین وسیله هام خراب شده و دیگه قابل استفاده نیست البته یه کم قبل از اینکه خراب بشه نوستالژیشو برام از دست داده بود. یه جورایی  حسی که بهش داشتم کمتر شده بود چون خاطره ای که پشتش بود برام کمرنگ شده بود ولی نمی تونم بگم بی معنای بی معنا شده بود! خواستم بذارمش روی میز توالتم که همیشه جلوی چشمم باشه, یا یه جایی که ببینمش, اما بعدا پشیمون شدم! به  نظرم چیزی که داره از یاد میره رو باید کمک کرد از یاد بره! باید دورش انداخت! باید ندیدش! بهش فکر هم نکرد!
انداختمش دور تا دیگه هرگز نبینمش....

۲ نظر:

  1. manzooret oon dasbandi ke barat kharidam ke nabood???

    پاسخحذف
  2. مریم!واقعا که!مگه می شه که چیزی رو که تو بهم داده باشی دور بریزم من هنوزم عاشق اون دستبند صورتیه ام
    :)

    پاسخحذف