۱۳۹۱ فروردین ۳, پنجشنبه

صدای پای بهار...

نه بهار رو از طراوت و تازگی درختای توی خیابون احساس کردم نه از لطافت و ترو تازگی  هوا و نه از سفره هفت سین و عید دیدنی و سبزی پلو با ماهی شب عید...
بهار رو وقتی حس کردم که از صبح تا خود شب مست و ملنگ بودم و حس خواب آلودگی شدید داشتم!!!
حد اقل برای من خواب الود بودن یکی از نشانه های بهاره!البته نه اینکه تو روزهای دیگه سال خیلی سرحال و قبراق باشم ها !نه!
ولی همیشه این موقع از سال میزان کسلی و خواب الودگیم یه کم بیشتر می شه...
حالا این به خاطر آب و هوا هست  یا هر چیز دیگه ای نمی دونم.
همه این چیزها رو گفتم که بگم بهار اومده ، بهار دل انگیز و رویایی. هر چند  که برای من همراه با یه کم بی حالی و خواب الودگی هست ولی زیبایی طبیعت و هوای لطیف بهاری وگل های رنگارنگ کنار خیابون ها ،همه و همه اینقدر هیجان زده ام می کنه که همین الان می تونم بلند بشم و کیلومترها پیاده راه برم و از فضای دورو برم لذت ببرم. می تونم راه برم و  با تمام وجودم  فریاد بزنم که بهار اومده  بهار زیبا و خواستنی...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر